سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

داستانی عجیب از نوعی شیطان پرستی(عرفان کاذب)!

از آیت الله سید موسی زرآبادی نقل شده:

زمانی که در قزوین امام جماعت بودم به سیر و سلوک عرفانی می پرداختم. دراین مسیر تا آنجا پیش رفتم که پرده ها از جلوی چشم من برداشته شد و دیگر دیوار؛ حائل برای من نبود و براحتی از داخل خانه؛ رهگذران را در کوچه و خیابان می دیدم!!

 

روزی در کنار سجاده نشسته بودم که صدایی از سقف آمد و می گفت:

حالا که به این مقام رسیدی اگر بخواهی به مقام های بالاتر برسی فقط یک راه دارد و آن ترک اعمال ظاهری است( یعنی نماز – روزه- خمس و.... را باید ترک کنی!!)

 

من گفتم: اما من با استدلالات قطعی شرعی به این احکام رسیده ام و باید واجبات را تا زنده ام بجا آورم و هر گز حاضر نیستم آنها را ترک کنم.

آن صدا گفت:

پس کراماتی که به تو دادیم پس می گیریم!!

گفتم: به جهنم!!

تا این جمله را گفتم تمام آن حال بظاهر عرفانی از من گرفته شد! ولی آنچه بیشتر مرا عذاب می داد این بود که فهمیدم شیطان  در حقیقت با این سیر و سلوک مرا بازیچه خودش قرار داده است!

 

بعد از یک هفته ناراحتی و غم زیاد تصمیم گرفتم به حضرت رسول اکرم حضرت محمد صلی الله علیه و آله وسلم متوسل شوم.

توسلم نتیجه داد و غم و اندوه از من رفت!

بعد از آن تلاش فوق العاده ای  درانجام واجبات و مستحبات بکار بستم و از فضل پروردگار به چیزهایی رسیدم که حالات قبلی پیش آن ناچیز بود!

-----

 

چند نکته پیرامون داستان فوق:

*1 هدف از سیر و سلوک عرفانی باید رسیدن به خدا باشد و از خود رها شدن! و نه پیدا کردن قدرت خرق عادت (اصطلاحا آن را کرامت می نامیم)که در حقیقت اگر هدف این باشد انسان خودپرست و بازیچه شیطان است!

 

همین نکته تفاوت عرفانهای کاذب را با عرفانهای حقیقی مشخص می کند .

عرفان کاذب هدفش توجه به خود و آرامش خود است و کسب قدرت روحی غایت آن است.

 عرفان حقیقی هدفش رستن از خود است و رسیدن به خدا غایت آن است وچه بسا بنده خدا باید آرامش خود را فدای آرامش دیگران کند!

 

*2 اگر در زندگی عرفای حقیقی دقت کنیم می بینیم آنها هرگز سعی نمی کنند به گونه ای رفتار کنند که:

بله ما از سایر افراد متمایزیم!!


عارف همواره به صورت افراد عادی جلوه می کند و شاید نزدیکترین افراد به او نیز از حالات درونی اش آگاهی ندارند! حتی اگر خرق عادتی هم انجام دهند به دیگران توصیه می کنند که تا آنها زنده اند جایی آن را نقل نکنند!

این نکته علامتی ست که می توان از روی آن بسیاری از شیادان و دکانداران را شناسایی کرد!

 

*3 آنچه که ما به عنوان کرامت می نامیم -که در حقیقت خرق عادت است- می تواند از جانب شیطان که جن است هم صورت گیرد.

جن بواسطه خلقت خود می تواند به اطلاعاتی دست پیدا کند و یا کارهایی انجام دهد که انسان ها قادر به آن نیستند(قبلا در بحثی با عنوان  حقیقت سجر و جادو در این وبلاگ آن را کامل گفته ایم).

 

به عنوان مثال: در سوره نمل داستان هدهد و حضرت سلیمان بیان شده است. وقتی هدهد خبر گروهی از کافران به ریاست بلقیس را به حضرت سلیمان می دهد؛ ایشان از خدم و حشم خود که از جن و انس بوده اند می پرسد:

کدامیک از شما قادرید که بلقیس و تختش را سریع پیش من آورید؟!

یکی از اجنه می گوید(قال عفریت من الجن):


تا زمانی که از صندلی تان بلند نشدید(قبل ان تقوم مقامک- ظاهرا تا پایان مجلس) می توانم بلقیس و تختش را بیاورم!( مثلا در عرض یک ساعت اینکار را انجام می دهم که برای انسان معمولی انجام آن به این سرعت محال است!)

اما خداوند در ادامه سوره می فرماید که یکی از بندگانی که به علم کتاب الهی دانا بود(قال الذی عنده علم من الکتاب) گفت:


من این کار را در یک چشم به هم زدن انجام می دهم!! (ان یرتد الیک طرفک)

نتیجه: قدرت انسان خدا محور قابل قیاس با اجنه نیست و بسیار بیشتر است! نتیجه ای که در داستان اول هم آن عالم بزرگوار به آن اشاره کرد!

 

*4  انجام اعمال ظاهری مانند نماز و روزه و ... نباید پیش چشم ما کوچک جلوه کند!( بعضی بخاطر اشکالاتی که بر سایر اعمالشان وارد است از انجام فرایض نیز کوتاهی می کنند! این فکر کاملا غلطی است)

تنها راه قرب به خدا تمسک به واجبات و مستحبات است چنانچه که در روایات نیز به آن اشاره شده است و از این داستان هم نتیجه می شود.