سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

روزی که قطعنامه 598 را پذیرفتیم!


به بهانه هفته دفاع مقدس!

هم اواخر جنگ بود و هم خاتمه نوجوانی من! دقیقتر بگویم سال اول دبیرستان بود که جبهه رفتم.(به ته دیگ جنگ رسیدیم!)

ابتدا در لشکر امام حسین علیه السلام وهنگام آزاد سازی حلبچه بودم و بعد به لشگر نجف اشرف رفتم و در عملیات بیت المقدس 7 – که یک عملیات نفوذی بود- با فرمانده عزیزم شهید علی اربابی همراه بودم!

 

حالا که فکر می کنم خاطره آن روزها و آدمهای عجیب آن؛ مانند یک خواب و خیالی است که از پیش چشمانم می گذرد! 

آدمهایی که روزها می خندیدند و با هم خوش بودند ولی شبها به نماز بر می خواستند و گریه و انابه می کردند!

آدمهایی که به اقتضاء سنشان باید آرزوهای دور و دراز می داشتند اما؛ مرگ و شهادت آرزویشان بود!

آدمهایی که نه از سوت خمپاره می ترسیدند و نه از پاتک تانکها و نه از خبرهای مکرر کمکهای همه دنیای استکبار به رژیم  صدام!

راستی این آدمها کجا هستند؟! ذوب شدند و تمام شدند؟! یا هستند ولی خوب دیده نمی شوند؟! و یا خدای ناکرده از روش پیشین خود دست برداشته اند؟! و یا هر سه گزینه؟!!!

 

-----------

آن روزهایی که قطعنامه را پذیرفتیم را به خوبی به خاطر دارم! امام رحمه الله علیه پیام دادند و گفتند که جام زهر را نوشیدم!

در آن ایام صدام به مقر رزمندگان حمله می کرد و حتی احتمال حمله شیمیایی هم به آنجا داده می شد، لذا روزها برای آسیب ندیدن بچه ها؛ ما را که شوشتر بودیم به کنار یکی از نهرهایی که به کارون منتهی می شد می بردندو شنا می کردیم!(چندین ساعت شنا و شوخی ... خلاصه خوش می گذشت!)

 

یکی از همان روزها پیام امام را از رادیو خواندند و بعضی از بچه ها گریه می کردند! ولی رزمندگانی به سن و سال من شنا می کردند!شاید عمق رویداد را خوب نمی فهمیدند و با خودشان می گفتند: اینا چرا گریه می کنن؟! مگه امام نگفته که قطعنامه را بپذیریم؟! پس گریه برای چی؟!

 

حالا می فهمم گریه آنها از حسرت شهادت بود! گریه آنها از دوری دوستان و همسنگرانی بود که دیگر به آنها نمی پیوستند! گریه آنها؛ ماتم بعدا چه خواهد شد بود!

در واقع آنها هر گز تصور نمی کردند که جنگ اینگونه خاتمه یابد ولی بهر حال باید به رضای خدا راضی بود!

--------------------------

 

دوستی به شوخی می گفت: بهر حال همه خوبان نباید شهید می شدند!! بعضی از خوبان(با دست به خودش اشاره می کرد!)  باید زنده بمانند تا راه خوبان سفر کرده را ادامه دهند!!

 

حیات و ممات بدست خداست و البته شهادت هم لیاقت می خواهد!

اگر خداوند مقرر کرده  ما نسلی باشیم که بعد از دفاع مقدس را هم تجربه کنیم باید به مشیت الهی راضی باشیم!

----------------------

 

خدایا! در این زمانه وانفسا که سیاست زدگی بر جامعه ما حاکم شده؛ دستان ما را در گسترش فرهنگ ناب اسلامی توانا ساز!


خدایا! در این دوره که بعضی با رانت و اختلاس و ... حرام خواری می کنند؛ روزی ما را بر سر سفره حلال قرار بده!


خدایا! زمانی که روشنفکری با به سخره گرفتن آداب و شعائر اسلامی معنا پیدا می کند و پافشاری بر اعتقادات؛ تعصب نام می گیرد؛ فهم ما را با نورانیت تقوا؛ عمیق ساز!


خدایا  اگر مذهبی هستیم و به شیعه بودن خود افتخار می کنیم در این معرکه جناح و جناح بازی؛ ما را پیروان راستین اسلامی قرار بده که امام پیام آور آن بود!


خدایا ! اگر خط امام  برای ما اصل است؛ اگر حرف امام برای ما قانون است؛ بصیرتی به ما عطا کن تا صدق دعوی سید علی را دراین مسیر ببینیم و پیرواش باشیم!


اللهم عجل لولیک الفرج 

 

یادنامه  دفاع مقدس در این لینک  را ببینید.