سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

داستان سری فوریه و ایده پردازش


همیشه از آن دسته از آدمها که ژرف نگری در کارشان هست و شجاعت بیان عقاید بکر و تازه را دارند؛ خوشم آمده است!


یکی از آن آدمها ژوزف فوریه است!

داستان از این جا شروع شد که آقای فوریه ادعا کرد هر شکل موجی را می توان با مجموعه ای از یک سینوسی و هارمونی های آن توصیف کرد. یعنی با جمع یک عبارتهای سینوسی؛ شکل اولیه بدست خواهد آمد.

با این ایده می توان بسیاری از پدیده های فیزیکی مختلف را تحلیل کرد(منجمله تحلیل های بسیاری در مجموعه مهندسی برق توسط آن بیان می شود. منظورم آن است که این ایده در زمانه ما؛ کاربردهای مختلف و متنوع دارد!)


اما اوایل بیان این ایده-یعنی اوایل قرن هیجدهم- اینهمه کاربردهای وسیع برای آن قابل تصور نبود و جالبتر آنکه دو ریاضیدان برجسته دیگر؛ کاملا با این بیان نو مخالف بودند و حتی تا پانزده  سال مانع انتشار کتابی پیرامون آن شدند!

اما مخالفتهای سرسختانه ای که در اوایل ظهور این ایده رخ داد مانع آن نشد که آقای فوریه از کار خود دست بردارد و سرانجام کتاب خود را پیرامون آن منتشر ساخت.


-------------------


باز این ایده  را با بیان دیگری ذکر می کنم:

هر شکل موجی را می توانیم با جمع زدن تعدادی توابع سینوسی که دامنه های مختلف دارند اما هارمونی های مشابه هستند؛ باز سازی کنیم.


یعنی انگار همه هستی هارمونی دارند چرا که بهر حال هر جسمی شکلی دارد و هر شکلی هارمونی هایی!! پس گویی یک موسیقی ناشنیدنی و یک ریتم نادیدنی در همه اجسام جهان حکمفرماست!! با این نگاه؛ دنیا چه زیباست!(وصد البته آفریننده آن!!)


-------------------------


گاهی بعضی از ایده هاست که سالها جلوتر از زمان خود مطرح می شود و حتی ممکن است با مخالفت دیگر اندیشمندان نیز مواجه شود اما این آدمهای ژرف نگر هستند که درستی فکرشان و اهمیت کارشان را به خوبی درک می کنند و از آن دست بر نمی دارند! حقیقتا آنها آدمهایی قابل ستایش اند!


-------------------


دوستی را در سالیان دور می شناختم که سرشار از ایده های بکر بود و شاید بعضی از آن ایده ها مسخره و خنده دار به نظر می رسید!(به شوخی به او می گفتم : یک دستگاه اختراع کن که همه چیز را به سیگنال الکتریکی تبدیل کند و آنرا ارسال نماید!!! بعدا در گیرنده دستگاه بالعکس را اختراع کند تا سیگنال الکتریکی دوباره به آن چیز تبدیل شود!!! اسمش را هم بگذار: مبدل چیز به الکتریک و بالعکس!!!!!)

اما حقیقت آن است که هیچ ایده ای را نباید بواسطه نو بودن و قابل پیاده سازی نبودن مسخره کرد!(شاید روزی قابل اجرا شد!)

----------------------


فرض کنید که مورد هجوم گروهی از جنگجویان هستیم که بسیار سرسختند و ما توان مقابله با آنها را نداریم!!

وقتی همه مستاصل می شویم،  کسی می آید و به ما این ایده را می دهد که دیواری آهنین از دو نوع فلز مذاب در اطراف شهر و دیارتان ایجاد کنید تا به صورت حصاری آهنین باشد که جلو مهاجمان را بگیرد!!


لابد همه ما به این ایده می خندیم ! ایجاد یک دیوار به این بزرگی و آنهم از جنس فلز!!

اما این ایده ای ست که ذوالقرنین(که بعضی او را کورش و بعضی او را اسکند ر می دانند) به مردمی داده است که از او خواستنددر مورد حمله قوم یاجوج و ماجوج(احتمالا قوم مغول) به آنها کمک کند! و جالبتر آنکه این ایده خود را عملی کرده است!(این یک داستان قرآنی ست).


----------------------


ایده ها راحت شکل می گیرند و شاید سخت به اجرا درآیند!

شکل گیری و پخته تر شدن یک ایده جدید وابسته به ژرف نگری ماست و اجرای آن ایده نیز وابسته به همت ما!