بسم الله الرحمن الرحیم
یادم ترا فراموش!
الله اکبر! بخدا اگه ساعت چهار صبح حرکت کنم؛ هفت صبح تهرانم! خدا بابای مترو را بیامرزه! نیم ساعته میرسم هفت تیر! از اونجا هم تا شرکت یه ربع راهه!
خوب شد یادم افتاد؛ میدوون انقلاب هم کار دارم! به خانم کتابدار قول دادم که کتاباش را بخرم! دو تا چک پول پنجاه تومنی هم باید بر دارم! فکر کنم بشه اونجا یه ناشر هم برای کتابم پیدا کنم! ... فکر نکنم کتاب پیرامون این نرم افزار تا حالا منتشر شده باشه! ..... نه! فکر نکنم توی این دوره و زمونه کسی توی کتابای تخصصی سرمایه گذاری کنه! .....
آخ یاد سرمایه گذاری افتادم؛ خوبه امروز یه ساعت زودتر برم تا به بانک سری بزنم و ببینم که وام؛ جور شده یا نه! این آخر وقتا هم که بانکها خیلی شلوغن! بدتر اینکه جای پارک ماشین هم پیدا نمیشه! یکی نیست به اینا بگه که اول جای پارک بسازین و بعد ماشین تولید کنین!
یاد تولید افتادم؛ یادم باشه که توی وبلاگ از این موضوع هم بنویسم! خیلی جالبه! ...این وبلاگ هم شده قوز بالا قوز!! آخه بچه جون توی این سن و سال شدی وبلاگ نوبس! پیری و معرکه گیری!!
آخ گفتم پیری؛ یاد قرصهای پدر بزرگ افتادم! حتما بعد از ظهر باید یه نوبت هم برای دکترش بگیرم البته اگه این خانم منشی گوشی برداره! خدائیش حریف غول هفت سر میشه شد؛ اما حریف این منشی غرغرو و بد اخلاق نه!.............
اِ ...اِ.... چرا اینقده این مُهر سیاه شده! نکنه نماز باهاش مشکل داشته باشه! یادم باشه ایندفعه دیگه یه مُهر بهتر بردارم و به برو بچه ها بگم که مُهر های سیاه شده را از جامُهری بردارن!
....... نماز امروز چقدر طولانی شد! فکر کنم الان دیگه امام جماعت به تشهد و سلام اخر نماز برسه!! .....آره درسته! رکعت چهارمیم!!! .... الحمد لله اشهد ان لا اله الا الله وحده......
خب! هنوز یه خوره دیگه وقت دارم!! .... آهان! یادم باشه بلیط فردا را هم بعد از ظهر بگیرم تا فردا اگه اتوبوس شلوغ شد؛ جا نمونم!!
السلام علیکم و رحمه الله و برکاته!
خب نماز ظهر که تموم شد!! یادم ترا فراموش!!
حالا کی گرگ میشه! آخه میخواهیم نماز عصر را بخونیم!!!!