سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

نشناخته بودمش!


نشناخته بودمش!

نشناختمش! چهره اش در خاک و غبار فرو رفته بود! لبخندی زد و آشنایی دیرین ما در پشت تبسمش ظاهر شد! آنگاه شناختمش!
گفتم: توی خاک غلت زدی؟! چرا کوچه را جارو میکنی؟!
به در خانه ای اشاره کرد که خویشاوندی دوری با اهل آن خانه داشت و گفت: سکته کرده! حتما مردم؛ عید دیدنی خواهند آمد! اومدم کمکش کنم تا خانه اش تر و تمیز باشد!
مکثی کردم و مهربانی اش را در دل ستودم! اکنون بهتر می شناختمش!
به دستش نگاه کردم که چون چهره اش خاک آلود بود! نمی توانستم آن دستهای زحمت کشیده را برای خداحافظی بفشارم! انگار هر چه شرمندگی بود در تر و تمیزی لباس و چهره من بود و هر چه بزرگواری بود در خاک آلودگی لباس و چهره او بود!
بعد از خداحافظی از او دور شدم و اتفاقا از یک دیوار مهربانی عبور کردم و انبوهی از لباسهایی را دیدم که آویزان شده و منتظر آمدن کسی بودند اما انگار کسی این البسه مستعمل را نپسندیده بود!
—---------—
مهربانی در بخشش مال و اموال نیست!
مهربانی شاید در تمیز کردن خانه ی مریضی باشد که فردا مهمان دارد!
مهربانی شاید در لبخند چهره ی غبار گرفته ای باشد که دست نیازمندی را در آنچه نیاز دارد؛ به گرمی می فشارد!
یا خیر الناصرین

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد