شیخ محمد تقی بهلول که چندی پیش به رحمت خدا رفت؛ نقل کرده است که در زمان مرجعیت سید ابوالحسن اصفهانی به عتبات سفر کرده بودم و ایشان مرا چند روز به منبر دعوت کردند.
بعد از اتمام جلسات؛ از من پرسیدند: اکنون برای زیارت آمده ای یا ادامه درس طلبگی؟
گفتم: اکنون برای زیارت آمده ام چون مادرم را هم آورده ام . بعد از آنکه مادرم را به ایران برگردانم؛ برای ادامه درس طلبگی (در سطوح بالا) باز خواهم گشت.
آقا سید ابوالحسن اصفهانی از من پرسید: مرجع تقلید تو کیست؟!
گفتم: شما آقا!!
گفت: من به عنوان مرجع تقلید؛ ادامه درس طلبگی را بر تو حرام قطعی می کنم!! و بر تو واجب عینی ست که علیه پهلوی و قوانین خلاف قرآنی که اجرا می کند سخنرانی کنی و تو حق نداری بعد از اینکه به ایران رفتی؛ به نجف باز گردی! چون ما مجتهد زیاد داریم ولی مبلغ به درد بخور نداریم!
علت دستور آقا سید ابوالحسن آن بود که در قیام مسجد گوهرشاد؛ سخنرانی شیخ بهلول نقش مهمی را ایفا کرده بود و ایشان ترویج دین را برای شیخ بهلول و به اولویت خیلی بالاتر برای دین مبین اسلام بهتر می دیدند!
***
آقای قرائتی در یک سخنرانی در جمع طلاب که از تلویزیون پخش شد؛ حرفهایی را صادقانه بیان کردند(نقل به مضمون):
من 3 سال در س خارج فقه آیه الله گلپایگانی رفتم اما دیدم من فقیه بشو! نیستم!(یعنی با ساختار فکری و روحی ایشان سازگار نبوده!). بهمین دلیل بسراغ تبلیغ (به شکل تفسیر قرآن و نهج البلاغه) رفتم.
اکنون که خودم را با همدوره های سابق مقایسه می کنم؛ نتنها احساس کمبود نمی کنم بلکه الحمدلله بالاتر می بینم!
ایشان کنایه جالبی را هم به بعضی از طلبه هایی که علاقمند به اخذ مدرک تحصیلی کلاسیک دارند زدند و گفتند:
من سی سال است خدمت می کنم و بحمدالله پربحث ترین مطالب مذهبی را هم ارائه کرده ام ونه دیپلم دارم! و نه سیکل! و نه فوق لیسانس! و نه دکترا !!
***
گاهی که به قم مسافرت می کنم؛ تعداد زیادی از عزیزان روحانی را می بینم که آنجا ساکن هستند و علی القاعده مشغول بحث و درس طلبگی اند!
با خودم فکر می کنم بهتر نیست این دوستان از قم مهاجرت کنند و در شهر یا روستا و ... به تبلیغ مشغول شوند. هرچند هنوز هم بعضی از بزرگان حوزه؛ برای اجتهاد اعلام نیاز می کنند اما در این غوغای تبلیغات مسموم؛ تبلیغ ؛ ترویج و صیانت از دین لازمتر نیست؟!