سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

آ اسمم حسنس یعنی نیک!(اصفهونی بخونید!)

خدا «گل آقا» را رحمت کند! طنزهای قشنگی در ستون دوکلمه حرف حساب  می نوشت که همه سعی می کردیم آنرا بخوانیم! دلیلش هم این بود که در چند خط کوتاه؛نیش و نوش را در دعوای فرضی با «غضنفر» عوام!!  به هم می آمیخت و حرفهای دلچسبی می زد!

اگر مسئولی هم قصد تذکر گرفتن داشت!! از حرف گل آقا متذکر می شد!!(آخه بعضی از مسئولان ماشالاه گوشاشون پُره...!)

طنز مشابه ریختن آب سرد بر روی یک آدم خواب است! و بسرعت هوشیاری طرف را بالا میبرد! دوستی دارم که در جلسه های کاری از ترفند طنز؛ حرفهایش را به خوبی می زند بدون آنکه مدت زمان زیادی صحبت کند!

اما چند نمونه از شهید مدرس!:

***مدرس شنید که در مجلس قصد دارند قانونی را تصویب کنند که لغات خارجی مخصوصا عربی را از زبان فارسی جدا کنند وجریان خاصی به بهانه احیاء زبان فارسی ولی در حقیقت  با غرض خاص؛ به شدت آن را دنبال می کند!

مدرس دید که بهترین راهکار برای پوچ کردن همه فعالیت آنها استفاده از زبان طنز است!

به همین قصد بالای تریبون مجلس رفت و با لهجه غلیظ اصفهانی گفت(اگه بلدید اصفهونی بخونید!):

آقایون از فردا دیگه  به من نگید حسن! که کلمه عربیه!! به من بگید نیک! که کلمه فارسیه ! آ اسمم حسنس؛ شدس نیک!  آاسم آقای رئیس حسینس!  که عربیس! که باید بشد نیکچه !! یعنی نیک کوچک!!

حسن و حسین شدس نیک و نیکچه!! مثل دیگ ودیگچه!! بیل و بیلچه!! میخ و میخچه!! سیخ و سیخچه!! میل و میلچه!! خیک و خیکچه!!....

خلاصه آنقدر از این مثالهای های بامزه زد که همه مجلس از خنده روده بر شد و تمام تلاشهای آن افراد خاص ناکام ماند و قانون تصویب نشد!

 

****می گویند سفیر آمریکا و همسرش به ملاقات مرحوم مدرس رفتند! ایشان که به دلایلی نمی خواست با آنها ملاقات کند و همچنین نمی خواست بهانه سیاسی به طرف مقابل بدهد ؛ با این دیدار موافقت کرد لیکن باز از طنز برای به هم زدن این ملاقات استفاده کرد!

مدرس مشاهده کرد که زن سفیر خیلی زشت است!! به همین خاطر از سفیر پرسید:

ببخشین! شوما تو آمریکا رسمتون نیس قبل ازدواج؛ مادری یا خواهری یا خاله باجی را بفرستین تا عروس را ببینه!!!

سفیر با تعجب گفت : چطور؟!!

مدرس گفت : آخه آگه تحقیقات می کردین که ایشون همسرتون نبود!!!

وقتی مترجم این را ترجمه کرد اول همسر سفیر و بعد خود سفیر با ناراحتی  رفتند! و مدرس بدون دادن بهانه سیاسی به طرف مقابل از این دام؛  جان سالم بدر برد! و درعین حال به اطرافیان سپرد: جایی کارتون نباشه!!!


بخش جدیدی در همین وبلاگ:

فیروزه ای 1:هدیه

فیروزه ای 2:خواهرم...

فیروزه ای3:آب و آفتاب