سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

چرا سعید اخراج شد؟!

بسم الله الرحمن الرحیم


چرا سعید اخراج شد؟!

سعید هیچ توجیه منطقی برای حرفهای حاج کریم نداشت! از نظر او کاری را که پیشنهاد می کرد کاملا درست بود اما از نظر حاج کریم خیر!
انگار این وسط چیزی درست از آب در نمی آمد!
سعید معتقد بود کلا سیستم تولید کارخانه که ماکارونی بود؛ باید بطور اساسی تغییر کند! 
هزینه اش هم که چند ده میلیارد تومان ناقابل بود خوشبختانه توسط یک وام بانکی مناسب توسط دولت تامین می شد. بنابراین حاج کریم هم مجبور نبود دار و ندارش را بفروشد و یا تعداد شرکائش را در کارخانه زیاد کند تا مبالغ لازم برای این سرمایه گذاری جدید را فراهم نماید!

از نظر سعید همه چیز درست بود: 
پول جور بود! فقط باید آستین بالا  بزنیم و کارخانه سنتی را به کارخانه مدرن تبدیل کنیم!

اما از نظر حاج کریم همه چیز غلط بود:
 در این سن و سالی که من دارم این کارخانه برایم خوب است و  من هم طمع به مال دنیا ندارم و دنیا را به اهلش واگذاشته ام!

سعید جوان خلاقی بود و تصمیم جدیدی ارائه کرد بدین صورت که :
از مجموعه ای از دوستانم که شرکتی ایجاد کرده اند و اتوماسیون صنعتی انجام می دهند دعوت کنیم تا به کارخانه بیایند و سیستمهای بروزی طراحی و اجرا نمایند!

حاج کریم این پیشنهاد را پذیرفت و اجرایی کرد!

دوستان جوان سعید به یاریش آمدندو  یکی از خطوط تولید را مکانیزه کردند!
اما دستگاههایی که جدید طراحی و ساخته می شوند خرابی های پیش بینی نشده پیدا می کنند که این خود باعث توقف تولید کارخانه و متضرر شدن حاج کریم می شد!
حاج کریم یک هفته حوصله کرد!  یک ماه حوصله کرد! شش ماه حوصله کرد تا شاید عیوب دستگاههای جدید کاملا برطرف شود اما او نمی دانست که چنین پروسه ای ممکن است بدلایل زیادی کمی طولانی شود!
کار جنگ و جدال بین سعید و حاج کریم بالا گرفت بطوریکه روند رو به بهبود دستگاهها هم نتوانست حاجی را مجاب کند تا سعید را اخراج نکند!
------------------------------

سعید معتقد بود :
اگر یکسال حاجی فرصت به گروه ما می داد تمام دستگاهها را مکانیزه می کردم .... و بخدا قسم صرفه جویی که فقط در مصرف برق بواسطه دستگاههای کنترل دما انجام می شد می توانست خسارت ناشی از توقف دستگاهها را با کاهش مبلغ قبض برق جبران کند!

حاج کریم معتقد بود:
من در سن و سالی هستم که رو به آخرتم و پشت به دنیا! پس من نباید بسراغ وامهای کلان بانکی بروم تا اگر خدای ناکرده وسط بازپرداخت وام بمیرم؛ مدیون نباشم!
از طرف دیگر حوصله مسخره بازی این جوجه مهندس های جدید را ندارم که مدام برای مکانیزه کردن و رفع عیب کردن؛ خط تولید را متوقف کنند!


---------------------------

چندین سال است که از ماجرای فوق گذشته است! سعید در جای دیگری مشغول به کار شد! کارخانه حاج کریم چند سالی ست که تعطیل است چرا که نتوانسته در کیفیت و قیمت با سایر کارخانه های تولید ماکارونی رقابت کند!
حاج کریم هنوز زنده است ولی نمیدانم کجاست  و چکار می کند و یا نمی کند!!


------------------------

امام حسن مجتبی علیه السلام در فرمایشی می فرمایند(نقل به مضمون!):
برای کار دنیا بگونه ای برنامه ریزی کن که گویا سالها زنده خواهی بود و برای کار آخرت به گونه ای عمل کن که انگار فردا خواهی مُرد!

گویا حاج کریم مذکور؛ فقط بخش دوم این حدیث را شنیده بوده است! (اگر همه ی حدیث را شنیده بود نه سعید اخراح می شد و نه کارخانه تعطیل!)