سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

سلام قولا من رب رحیم

این وعده خداست بر بهشتیان: سلامی از جانب پروردگار مهربان

فاطمه جان ! فاطمه!

بسم الله الرحمن الرحیم



فاطمه جان ! فاطمه!

سالها از رحلت پیامبر بزرگوار اسلام می گذرد و امروز نیز تداعی کننده آن روزی ست که فاطمه سلام الله علیها اولین روز بی پدری را تجربه کرده است!
در چنین روزهایی بوده که زهرا و علی تنها شدند و غاصبین خلافت در حق آنها از هیچ ظلمی فرو گذار نکرده اند!

علی؛  خانه نشین! فاطمه در بیت الحزان!

علی؛ دست بسته! فاطمه ی پهلو شکسته!

علی؛ مظلوم! فاطمه ی مضروب!

علی؛ استخوان در گلو! فاطمه ی میخ بر پهلو!

راستی چرا در غم علی و زهرا آسمان خون نگریست و چرا زمین بر اهل بی وفای آن تنگ و تاریک نشد؟!

راستی چه شد که فضیلت زهرا را تکذیب کردند  و حتی هیچ کس مظلومیت  او را ندید  و اگر دید؛ دلش نسوخت و اگر سوخت؛ کاری نکرد؟!

مگر نه این بود که زهرا اول دعایش در حق الجار(همسایه) بود  و بعد الدار(اهل خانه) ! پس چرا کسی به دستان پر محبت زهرا سلام الله علیها  حرمتی ننهاد؟!

بخدا سوگند غم فاطمه هنوز برای هر محب اهلبیت تازه و تازه و تازه تر می شود  و اندوه سیلی و تازیانه و میخ در بر قلبهایمان سنگینی می کند!
فاطمه جان! فاطمه! فاطمه جان! فاطمه! فاطمه جان!....

-------------------------

در کودکی به جای خلوتی در خانه می رفتم و کتابهای مرحوم مادرم را می خواندم!
از میان این کتابها به کتابهای داستانی و تاریخی علاقه داشتم و بیاد دارم چند بار مجموعه کتابهای پند تاریخ را خواندم!
البته بجز آن بخش از آن که مربوط به قضایای غصب خلافت بود!
 آنجا را هم خوانده بودم و لی چون گریه ام می گرفت و دلم برای مظلومیت زهرای اطهر می سوخت برای بارهای دوم و سوم نمی خواندم و حتی صفحاتش را باز نمی کردم(!!) زیرا غم و اندوه مولا علی برایم درد آور بود!

-------------------

راستی چرا این غم ما تمامی ندارد؟! مگر  از این قضایا بیش از هزار سال نمی گذرد پس چرا شیعیان و محبین اهلبیت هنوز اینچنین بیتابند؟!

بابا طاهر چه زیبا پاسخ گفته:

مرا نه سر نه سامون آفریدن!
پریشونم پریشون آفریدن!
پریشون خاطرون رفتن در خاک
مرا از خاک ایشون آفریدن!


وقتی خدا خمیر مایه ما را می ریخت عشق زهرا را در آن ریخت!(خیلی هم ریخت!!)
از سینه پر مهر مادرانمان شیر خوردیم و زمزمه یا حسین لالایی مان بود!
پا به پای پدرانمان به حسینیه و مسجد رفتیم و در شادی و غم با اهلبیت رسول خدا صلی الله علیه و آله هم داستان شدیم!

ما با یاد ائمه زندگی کردیم و می کنیم و امید داریم با همین طینت بمیریم!!
خدایا! فرج آخرین سلاله پاک از این خاندان پاک را نزدیک گردان تا زندگی در کنارشان را نیز تجربه کنیم!

-----------------

گاهی در فضای مجازی گذرم به آدمهایی می خورد که اهلبیت را مسخره می کنند!
آدمهایی که پیش چشمشان همه چیز یا موهوم و خیالی ست و یا مشاجره اعراب است در پی فلان...!

در پیش چشم این آدمها؛ من و امثال من  احمقیم!

در مقابل این آدم ها نیز آدمهایی مثل من چند موضع دارند:

1-    آنها را آدمهای بی ریشه ای می دانند که معلوم نیست پدر و مادرشان کیست!!(ولد ...!!)
2-    آنها را آدمهایی می دانند که خدا قلبهایشان را وارونه کرده و نه اینکه نمی توانند بلکه نمی خواند حقیقت را درک کنند!

3-    آنها آدمهایی هستند که مشکلشان عاطفی ست و مثلا بر اثر برخورد بدی که از بعضی از مذهبی ها دیده اند از مذهب رانده شده اند و نه از بعضی مذهبی ها!


-----------------------


نمی دانم  چرا این  افراد اینگونه اند اما آنچه بیشتر نمی دانم(!!) این است که چگونه این افراد خودشان را قانع می کنند که چگونه ممکن است چیزی «موهوم و مندرآوردی» باشد اما در بازه زمانی به طول  بیش از هزار سال آدمهایی را از عامی و عادی تا فرهیخته و هنرمند تحت تاثیر خود قرار داده باشد؟!


چگونه ممکن است به اصطلاح«دعوای اعراب با همدیگر بر سر ...» باشد اما به امتداد یک تاریخ شعر و هنر و عشق و علم و عرفان بوجود آمده باشد  و روز به روز بر شور و شعور هوادارانش افزوده شده باشد؟!
چگونه ممکن است «عزا بر سر هیچ»باشد اما  حماسه های بزرگ در طول تاریخ توسط شیعیانش و پیروانش خلق شده باشد؟!

راستی چرا بعضی از آدمها فکر می کنند که فقط آنها می فهمند و هیچ کس نمی فهمد؟!


نظرات 4 + ارسال نظر
ریحانه دوشنبه 3 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ق.ظ http://hor-110.blogfa.com

سلام
مطلب بسیار خوبی بود و
ارزشمند
اتفاقا من هم با این افراد که شما گفتین خیلی برخورد داشتم
هم در دنیای مجازی
و هم متأسفانه در دنیای بیرون از نت
خدا عشق اهل بیت رو در دل ما بیشتر و بیشتر و هدایت رو نصیب این افراد کند
التماس دعا
یا حق

سلام
«خدا عشق اهل بیت رو در دل ما بیشتر و بیشتر و هدایت رو نصیب این افراد کند»
ان شاءالله

فرهاد سیمین سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 03:14 ب.ظ http://siminfar.persianblog.ir

سلام

اول:
اﻟﻠﮫﻢ اﻧﺎ ﻧﺸﮑﻮا اﻟﯿﮏ ﻓﻘﺪ ﻧﺒﯿﻨﺎ ﺻﻠﻮاﺗﮏ ﻋﻠﯿﻪ و آﻟﻪ و ﻏﯿﺒﻪ وﻟﯿﻨﺎ و ﮐﺜﺮه ﻋﺪوﻧﺎ

دوم:
قل هَل نُبِّئُکُم بِالاَخسَرینَ اَعمالاً الَّذینَ ضَلَّ سَعیُهُم فِی الحَیوهِ الدُّنیا و َهُم یَحسَبُونَ اَنَّهُم یُحسِنونَ صُنعا.
«آیه 103و 104 کهف»

سوم:
نشود که در دعایت ببری زیاد مارا حاج حسن آقا!!!

سلام
اول: آمین
دوم : چه آیات زیبایی را یاد آوری کردی!
سوم: التماس دعای متقابل!

نازنین سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 04:45 ب.ظ

سلام موفق باشی مطالب خوبی داری
من همیشه سعی میکنم مطالبه شما رو دنبال کنم
ولی یه لطفی کن برو به سایتی که پایین نوشتم جواب مطالبشو بده البته اگه تشخیص دادی که ارزش جواب دادن داره..آرشیوشم نگا بنداز..من بلد نیستم جوابشو بدم اما خیلی از نوشته هاش ناراحتم..خیلی
http://aeisha.blogfa.com/

سلام
به وبلاگ مورد نظر رفتم!
البته منظور من در این نوشته اهل سنت نبود! بلکه ...
در آن وبلاگ هم که شما گفتید چند نظر نوشتم! ببینیم چه میشود!...

دختر شهید سه‌شنبه 4 بهمن‌ماه سال 1390 ساعت 10:04 ب.ظ

سلام و درود
خدا شما را حفظ کند.

سلام
و همچنین شما را!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد